نظر مقام معظم رهبری در مبارزه با خرافات
نظر مقام معظم رهبری در مبارزه با خرافات
… مسئله ديگر، مبارزهى با خرافات است.
در كنار ترويج و تبليغ معارف اصيل دينى و اسلام ناب، بايد با خرافات مبارزه كرد.
كسانى دارند روز به روز خرافات جديدی را وارد جامعهى ما مىكنند. مبارزهى با خرافات را بايد جدى بگيريد. اين روش علماى ما بوده.
مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىِّ شرح لمعه – كه حاشيههاى او را در حواشى شرح لمعههاى قديم ديدهايد. نمىدانم حالا هم چاپ مىشود يا نه. پسر مرحوم آقا حسين خوانسارى (كه پدر و پسر از علما و برجستگان تاريخ روحانيت شيعهاند) – سيصد سال پيش براى اينكه خرافات را برملا كند، كتابى به نام «كلثوم ننه» را نوشت، كه الان هست. بنده چاپهاى قديمش را داشتم و اخيراً هم ديدم مجدداً چاپ شده است، كه چاپ جديدش را هم براى من آوردند. ايشان با زبان طنز، معروفترين خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مىگويد زنان پنج فقيه بزرگ دارند! يكىاش، كلثوم ننه است! يكى، دده بزمآراست! يكى، بىبىشاه زينب است! يكى، فلان است. آن وقت از قول اينها مثلاً در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چيزها، مطالبى را نقل مىكند. يعنى عالم دينى به اين چيزها مىپردازد. ما خيال مىكنيم اگر با يك مطلبى كه مورد عقيدهى مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت كرديم، بر خلاف شئون روحانى عمل كردهايم؛ نه، شأن روحانى اين است. همين آيهاى كه الان اين آقاى عزيزمان با صداى خوبى خواندند: «الّذين يبلّغون رسالات اللَّه و يخشونه ولا يخشون احدا الّا اللَّه و كفى باللَّه حسيباً» در مورد چيست؟ اين آيه در مبارزهى با يك خرافه است. «و اذ تقول للّذى انعم اللَّه عليه و انعمت عليه امسك عليك زوجك واتّق اللَّه و تخفى فى نفسك مااللَّه مبديه و تخشى النّاس واللَّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضى زيد منها وطرا زوّجناكها لكن لا يكون على المؤمنين حرج فى ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهنّ وطرا»؛ اين آيه مربوط به قضيهى «زيد» است. آيهى بعدى: «سنّة اللَّه فى الذّين خلوا من قبل و كان امراللَّه قدراً مقدورا. الّذين يبلّغون رسالات اللَّه و يخشونه ولايخشون احدا الّا اللَّه» راجع به يك خرافه است. پيغمبر اكرم از طريق جبرئيل مطلع شد كه زينب (دختر عمهاش) كه يك روزى براى مبارزهى با اشرافيگرى، او را به عقد پسرخواندهى آزاد شدهى خودش (يعنى زيدبن حارثه) درآورده بود، همسرش خواهد شد. پيغمبر زيدبن حارثه را كه غلامش بود، خريد، آزاد كرد و به عنوان پسرخواندهى خودش انتخاب كرد و بعد هم دختر عمهى خودش زينب را – كه جزو اشراف و خانوادهى قريش و بنىهاشم بود – به تزويج او در آورد. با هم زندگى مىكردند. جبرئيل خبر داد كه اين زينب، زن تو خواهد شد. پيغمبر سكوت كرد، «و تخشى النّاس واللَّه احبّ ان تخشاه». بعد خود زيد آمد و به پيغمبر شكايت كرد كه من نمىتوانم با اين خانم زندگى كنم؛ خانم و اشراف زاده و اعيانزاده، و من، غلام و سابقهى بردگى؛ اصرار داشت كه او را طلاق بدهد. پيغمبر اكرم سفارش كرد كه: «امسك عليك زوجك»؛ او را نگهدار. «و تحفى فى نفسك ما اللَّه مبديه». بعد بالاخره آنچه كه تقدير و امر الهى بود، انجام گرفت. پيغمبر هم كه مطيع امر پروردگار است. زيد، زينب را طلاق داد و پيغمبر زنِ پسر خواندهى خودش را خواستگارى كرد و گرفت؛ و اين در حالى بود كه زنِ پسر خوانده را مثل زنِ فرزند مىدانستند؛ خرافه يعنى اين. بر حسب سنتهاى قديم جاهلى، مسلمانها هم هنوز در همان فكرها بودند كه كسى زنِ پسرخواندهى خودش را نمىتواند بگيرد؛ اما پيغمبر زن پسرخواندهى خودش را گرفت. اين است كه مىگويد: «الّذين يبلّغون رسالات اللَّه»؛ يعنى ناظر بر اين قضيه است. البته كلى است؛ اما در اين قضيه وارد شده؛
مبارزهى با خرافات اينقدر مهم است.
در مبارزهى با خرافات شجاع باشيد.
البته خرافه چيست؟ خود اين مهم است. بعضيها هستند كه حقايق دينى را هم به عنوان خرافه انكار مىكنند. ما كارى با آنها نداريم. آنچه كه با كتاب و سنت متقن و معتبر ثابت شده، از دين است؛ چه حالا عقول بپسندند يا نپسندند. از اين حمايت و دفاع كنيد. آنچه كه با دليل معتبر ثابت نشده است و با مبانى و اصول دينى معارضه ندارد، دربارهى آن ساكت بمانيد. آنچه كه با يكى از اصول دينى معارضه دارد و مدرك معتبرى ندارد، ردش كنيد. اين مىشود خرافه، و معيار خرافه اين است.امروز شما ببينيد مدعيان ارتباط با امام زمان و ارتباط با غيب، با شكلهاى مختلف در جامعه دارند كار مىكنند. البته اين همه نشانهى اين است كه گرايش به دين، يك عنصر اصلى در زندگى مردم است. مردم به مسائل دينى علاقه دارند كه آدم خرافه ساز مىرود خرافه درست مىكند؛ چون آن كالاى اصلى در اختيارش نيست، كالاى تقلبى را به ميدان مىآورد تا اينكه مردم را جذب كند. اين نشانهى گرايش مردم به دين است. اما خوب، اين خطرناك است. در مقابلهى با خرافات و آن چيزهايى كه از دين نيست، شجاع باشيد و بگوييد. ملاحظهى اينكه حالا ممكن است كسى بدش بيايد يا ممكن است چه بكند، نكنيد؛ كه غالباً در مواردى انسان متأسفانه مىبيند كه اين مراعاتها هست.
آزاد فكرى و عقلانيت شيعه، اين دو عنصرِ در كنار هم، مايهى افتخار ماست. تفكرات شيعه، عقلانى است. ما از اول تشيع در تعاليم ائمه (عليهمالسّلام) به سوى عقل، منطق و استدلال سوق داده شديم و همينطور هم بايد عمل بكنيم؛ حتّى در فقه. شما ببينيد شاگردان برجستهى امام صادق و امام باقر (عليهما السّلام) در مواردى با حضرت طورى حرف مىزدند كه حضرت با آنها استدلالى حرف مىزدند. «يعرف هذا و اشباهه من كتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل عليكم فى الدّين من حرج»؛ يعنى به «زراره» ياد مىداد كه اينطورى بايد از كتاب خدا استفاده كنى؛ يعنى امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او ياد مىدهد. ما از اول اين طورى رشد كرديم؛ شيعه عقلانى و با آزاد فكرى رشد كرده است. اين را بايد قدر دانست و دنبال كرد.
میگفتند نماز نخوانید اما قمه بزنید !
كسى كه با مسائل كشور شوروى سابق و اين بخشى كه شيعهنشين است -جمهورى آذربايجان- آشنا بود، مىگفت: آن وقتى كه كمونيستها بر منطقهی آذربايجان شوروى سابق مسلط شدند، همهی آثار اسلامى را از آنجا محو كردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبديل كردند؛ سالنهاى دينى و حسينيهها را به چيزهاى ديگرى تبديل كردند و هيچ نشانهايى از اسلام و دين و تشيع باقى نگذاشتند؛ فقط يك چيز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود!
دستورالعمل رؤساى كمونيستى به زيردستان خودشان اين بود كه مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند؛ نماز جماعت برگزار كنند؛ قرآن بخوانند؛ عزادارى كنند؛ هيچكار دينى نبايد بكنند؛ اما اجازه دارند كه قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، براى آنها يك وسيلهی تبليغ بر ضد دين و بر ضد تشيع بود! بنابراين، گاهى دشمن از بعضى چيزها اينگونه عليه دين استفاده میكند. هرجا خرافات به ميان بيايد، دينِ خالص بدنام خواهد شد.